از تو میگویم دلش میلرزد این دل میکشد پر

ساخت وبلاگ
حتم دارم طفلکی دق میکند میمیرد اخر

دل که بی صاحب شود فرقی ندارد انچنان با

مرده ها یا با کلوخ نمیه تر ،دل نیست دیگر

اخ از این دل اختیارش را ندارم بی اجازه

خاطرات بایگانی کرده را می خواند از سر

هر که می اید جوابش میکند جز یک نفر،ان

هم تو هستی ،کی تو میفهمی تو را دل کرده ازبر؟

گفتم ای دل ناله زاری کم بکن چون رفته او،گفت؛

گر بمیرم چشم خود را بر نمیدارم من از در

در قمار عاشقی بد باختم چون لعنتی بد

مینشیند تاس هر چه خوب هم میریزم این زر

این همه بیهوده کردم پس تمنّا ،میروم این

چند روز باقیمانده را با خاطرات میکنم سر

"اکبرحیدری"

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هفتم آذر ۱۳۹۶ساعت 2:23  توسط اکبرحیدری  | 
ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟!...
ما را در سایت ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akbarheidari بازدید : 244 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:00