هر چند نباید بکنم از تو سوالی

ساخت وبلاگ
امید که بخشیده مرا حضرت عالی

خشکید لبم دشت تنم سوخت در این عشق

مستم کن و تطهیر کن این شکل سفالی

انگار تو هم خسته شدی مثل من از خود

باور بکن ای دوست تو از ما سر حالی

تقویم دروغ است و زمان یخ زده انگار

بیهوده نشستم به تماشای خیالی 

مانند امیری که سپاهش شده مغلوب

گوشم بخدا کر شده از فحش اهالی!

امید که یک بار دگر باز بجوشی

من هستم و این برکه فقط جای تو خالی

اکبرحیدری

ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟!...
ما را در سایت ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akbarheidari بازدید : 168 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 14:56