دل ما بند تو هست و دل تو با دگران است
لیک "با ما به از این باش که با خلق جهانی"
مثل یک روح نبودیم مگر در دو بدن ما..
منطقی نیست بگویم که من انم تو همانی
شده ام برگ چروکی که فقط فکر سقوط است
گفته بودی که بهارم، نکند فصل خزانی
مرده شورم ببرد ،کاش بمیرم ،...متنفّر
شدم از خود که ندارم ز تو من هیچ نشانی
به چه دلخوش کنم اینجا به چه نازم؟
بجز از حسرت اینکه به هدر رفت جوانی
"اکبرحیدری"
برچسب : نویسنده : akbarheidari بازدید : 228