ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟! : نیلوبلاگ

ساخت وبلاگ

از غرور و ناز خود گر دست بر میداشتی

قهر با تو خوب هم می‌شد برای اشتی

شوخ بودی از همان دوران خوب مدرسه

چشم و ابرو با لبخند هم می کاشتی 

در ریاضی ظاهرا استاد هستی سخت نیست

جمع من هم با تو ما میشد محبت داشتی

جذر ما مجذور دستان تو بود و زلف تو

منحنی شد قامتم رسم خط انگاشتی

شعر گفتم تا تو را از سر کنم اما تو خود

شعر گشتی در سرم غم روی غم انباشتی

"اکبرحیدری"

ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟!...
ما را در سایت ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akbarheidari بازدید : 171 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 22:56