انقدر شلوغ است جهانم که نگو ..اه
وقت است که خلوت بکنم دور و برم را
دفنم کن و غسلم بده با خاکه ی شعرم
خاموش بکن، این نفس شعله ورم را
ویرانه شد این کشورم ای دولت قدار
شامم که گرفتید کمی بیش ترم را
گو با چه امیدی بنویسم غزل از عشق
وقتی که گرفت ان اثرت شاه اثرم را!
بیگانه نکرد این همه ظلمی تو کردی
راحت شو که چیدی همه ی بال و پرم را
همت بکن ای دوست در این لحضه اخر
تا زود ببندم کوله بار سفرم را...
"اکبرحیدری"
ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟!...برچسب : نویسنده : akbarheidari بازدید : 204